۱۳۸۹ فروردین ۱۳, جمعه

روز اول من

نمی دونم اون شب چی به سرم اومد
از ترس به خودم پیچیده بودم
وقتی رسید ... یه بوس کوچولو رو لبم گذاشت
داشتم با خودم بازی می کردم
رسید و دست گذاشت رو پاهام
پتو رو کنار زد
پاهامو باز کرد
خواست شرتم رو در بیاره
نذاشتم
ولی ناچار قبول کردم...
شرتم رو در آورد
پاهامو به هم چسبوندم
ولی بازشون کرد
داشت کسمو می دید و لذت می برد
انگار گرمی نگاهش تو وجودم سایه انداخت
دستش رو جلو برد
و کسمو مالش داد
حال کردم
دهنش رو برد و کسمو بوسید
و بعد با تمام قوا لیسید و مکید
آه چی کار می کنه؟
کیرش رو درآورد
و فرو کرد تو کسم
آه خدایا
چند بار خواست تلمبه بزنه
آه کشیدم
خدایا این چه حسی بود؟
سرعتش رو زیاد کرد
سینه هامو مالش داد
و تند و تند تلمبه می زد
فشار بهم وارد شده بود
از آه کشیدن خسته شدم
تلنبه پشت تلنبه
خدایا ...
کونم رو هم لیسید
وای چه حالی ...
ارگاسمم اومد
قصه تموم شده بود؟
نه
کیرش رو کرد تو کونم و جلو عقب کرد
داشتم پاره می شدم
ولی
چند وقت بعد حامله شدم!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر